جدول جو
جدول جو

معنی علی سموقی - جستجوی لغت در جدول جو

علی سموقی
(عَ یِ سَمْ مو)
ابن احمد طائی سموقی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین. وی از بزرگان دعات باطنیۀ دروز، و یکی از ’حدود خمسۀ’ آنان بود. از او بکنایت ’تالی’ و ’جناح ایسر’ نام برند و ’مقتنی’ لقب دهند. ونیز بنام ’الوزیر الخامس’ وی را خوانند و دیگر از القاب او در کتب مذهبی آنان ’التابع’ و ’خامس الحدود’ و ’آخرالحدود’ است. او در عهد الحاکم بامرالله فاطمی می زیست و از طرفداران و پیروان بزرگ او بشمار می رفت وبا حمزه بن علی نیز ارتباط داشت. او از نویسندگان بزرگ این فرقه است و می توان وی را واضع اساس دیانت در دروز دانست. او را رسائل و مقالاتی است که از آن جمله است: 1- التبیین و الاستدراک. 2- الرد علی المنجمین. 3- الرساله الواصله الی الجبل الانور. 4- السفر الی الساده فی الدعوه لطاعه ولی الحق. 5- القسطنطنیه، و آن رساله ای است برای قسطنطین امپراطور نصرانی، و علی سموقی در آن سعی کرده است که برای امپراطور ثابت کند که حضرت مسیح در جسم ’حمزه بن علی فارسی’ حلول کرده است. 6- النقط والدوائر. (از الاعلام زرکلی از دائره المعارف الاسلامیه ج 9 ص 218 و تاریخ حلب ج 1 ص 219)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ حَمْ مو)
ابن حمودبن میمون بن احمدادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصر لدین الله یاالمتوکل و مکنّی به ابوالحسن. وی نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقۀ اندلس بود. در سال 354 هجری قمری متولد شد و ابتدا در عداد لشکریان سلیمان بن حکم اموی قرار داشت و سلیمان در سال 403 هجری قمری حکومت دو شهر سبته و طنجه را به وی واگذاشت. ولی او با کمک بربریان و اهل بادیه، قرطبه را تسخیر کرد و سلیمان بن حکم و پدرش حکم بن سلیمان را دستگیر ساخت و در بیست ویکم محرم سال 407 هجری قمری آنان را به قتل رسانید. و خود با لقب الناصر لدین الله یکسال و ده ماه سلطنت کرد. و در سال 408 هجری قمری همان کسانی که به کمک آنهاقرطبه را تسخیر کرده بود بر او شوریدند و وی را در حمام به قتل رساندند. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 92. البیان المغرب ج 3 ص 113. سیرالنبلاء. الطبقه الثانیه و العشرون. الذخیره، قسم 1 ج 1 ص 78. جذوهالمقتبس ص 21) (از طبقات سلاطین اسلام ص 18) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 571). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن حمود...) و معجم الانساب زامباور ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله بن محمد بن أبی سرور سروجی. فقیه و مورخ قرن هفتم هجری. وفات او بعد از سال 648 هجری قمری بوده است. او راست: بلغهالظرفاء فی ذکر تواریخ الخلفاء. (از معجم المؤلفین از التعریف بالمؤرخین عزاوی ج 1 ص 67)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن صلاح الدین سخومی. محدث بود. او راست: منهل الینابیع، که شرح مصابیح السنۀ بغوی است، و در سال 762 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 490). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن محمد رسموکی. لغوی و نحوی بود و در سال 1049 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تقییدالامثله المستحضره لبعض مسوغات الابتداء بالنکره. 2- مسائل نحویه. 3- نبراس القواعد النحویه. (از معجم المؤلفین بنقل از بروکلمن ج 2 ص 676)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِدِ مَ)
ابن مسلم بن محمد بن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی، مشهور به ابن سهروردی و مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به جمال الاسلام. رجوع به علی سهروردی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ مَ)
ابن ابراهیم بن محمد بن همام بن محمد بن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی، مشهور به ابن شاطر و مطعم و ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. عالم هیئت. رجوع به علی (ابن شاطر...) شود
ابن حسن بن هبه الله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی، مشهور به ابن عساکر و ملقّب به ثقه الدین و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابن عساکر و علی (ابن حسن...) شود
ابن اسماعیل بن موسی بن علی بن حسن بن محمد دمشقی شافعی، مشهور به ابن عمادالدین و به ابن وس ّ و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی (ابن عمادالدین...) شود
ابن محمد بن عبدالعزیز بن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی، مشهور به ابن دریهم و ملقّب به تاج الدین. رجوع به ابن دریهم و علی (ابن محمد...) شود
ابن مظفر بن ابراهیم و یاهدیه بن عمر بن یزید کندی اسکندرانی و داعی. متوفی در716 هجری قمری رجوع به علاءالدین (ابن مظفر...) شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن عثمان بن عمر بن صالح دمشقی شافعی، مشهور به ابن صیرفی و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی صیرفی شود
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عطار شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی مشهور به ابن نفیس و ملقّب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن محمد بن علی بن سلیم دمشقی صالحی شافعی سلیمی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی سلیمی شود
ابن یزید دمشقی صاحب القاسم، مکنّی به ابوعبدالملک. از روات حدیث بود. و نیز رجوع به ابوعبدالملک (ابن علی...) شود
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دیری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شُ)
ابن محمدعلی بن حیدر بن شیخ خلیفۀ مجیراوی شروقی نجفی. وی در سال 1237 هجری قمری در نجف متولد شد و نزد انصاری و سیدحسین کوهکمری تلمذ کرد. سپس در همان شهر به تدریس پرداخت و پس از چندی برای بازستاندن املاک خود که غصب شده بود به سوق الشیوخ رفت و در سال 1314 هجری قمری در همانجا درگذشت. او را تألیفاتی در فقه و اصول و علم الرجال بوده است. (از مصنفی علم الرجال آقا بزرگ ص 323)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. مورخ و فقیه بود و در سال 844 هجری قمری در سمهود واقع در مصر متولد شد سپس به مدینه رفت و در سال 911 هجری قمریدر آنجا درگذشت. او راست: 1- امنیهالمعتنین بروضهالطالبین، از نووی. 2- جواهرالعقدین فی فضل الشرفین شرف العلم الجلی و النسب العلی. 3- خلاصه الوفا باخبار دار المصطفی. 4- شفاءالاشواق لحکم ما یکثر بیعه فی الاسواق. 5- اللؤلؤ المنثور فی نصیحه ولاه الامور. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 192). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس المؤلفین بالظاهریه. الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 245. شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 50. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 470. النورالسافر عیدروسی ص 58. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 194 و... مخطوطات الموصل جلی ص 43. المخطوطات التاریخیۀ کورکیس عواد ص 55. هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 740
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی، مشهور به سنهوری و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود
ابن عبدالله بن خلف بن محمد بن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی، مشهور به ابن نعمه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
ابن عبدالله بن ابی زرع فاسی. مکنّی به ابوالحسن. ’بروکلمان’ نام ابوالحسن ابی زرع را بدین صورت آورده است. رجوع به ابن ابی زرع شود
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد حوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی جوینی (ابن یوسف بن عبدالله...) شود
ابن عبدالله بن اماجور منجم، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی القاسم عبدالله بن...) و به ابن اماجور شود
ابن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. رجوع به علی اندلسی شود
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان، اموی سفیانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سفیانی شود
ابن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی، مشهور به ابن حسن و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
ابن عبدالله بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی رافع. رجوع به ابن ابی رافع و به علی بغدادی شود
ابن عبدالله بن جعفر بن نجیح بن بکر بصری، مشهور به ابن مدینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن احمد سماقۀ عاملی مشغری. از فضلای قرن 10 هجری قمری است که نزد شهید ثانی تحصیل کرده است. او را بر تعدادی از کتب، حواشیی است. (از معجم المؤلفین از امل الاّمل ص 442)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ مَ)
ابن کامل بن اسماعیل حموی، ملقّب به علاءالدین. متوفی در سال 860 هجری قمری او راست: الافراد فی معرفهالاضداد. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 464. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 733)
ابن مقاتل بن عبدالخالق حموی (695- 761 هجری قمری). او را دیوان شعری است در اشعار زجل، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 207. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 133)
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی...) و به علی (ابن عبدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی. مکنی به ابوالحسن. متوفی درسال 1328 هجری قمری او راست: طوالع الحسن و اتباع السنن بظهور رایه سیدنا و امیرنا مولانا الحسن. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 182)
مکنی به ابوالحسن. مورخ بود و در سال 1364 هجری قمری درگذشت. او راست: أخبار الحاج حسن الاضرانی. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 210)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِمْ مَ)
ابن محمد. وی آخرین سفیر حضرت قائم (ع) در دورۀ غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند و پس از او سفیر دیگری امام (ع) را ندیده و حدیثش را نشنیده است. وی در سال 326 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 101)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِمُتْ تَ)
ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی. مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین. نام او در الاعلام زرکلی به صورت ’علی بن عبدالملک بن حسام الدین...’ آمده است. وی در فقه و حدیث و وعظ دست داشت. اصل او از جونفور هند بود و در سال 885 هجری قمری در رهانفور، از شهرهای دکن هند متولد شد و پس از چندی در مدینه سکونت گزید و دیر زمانی نیز در مکه اقامت کرد و درسال 975 در این شهر درگذشت. او راست: 1- ارشادالعرفان و عبارهالایمان. 2- البرهان الجلی فی معرفه الولی. 3- الرق المرقوم فی غایات العلوم. 4- کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال. 5- المواهب العلیه فی الجمع بین الحکم القرآنیه و الحدیثیه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اُ مَ)
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. رجوع به علی طاهری (ابن طاهر...) شود
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان اموی سفیانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سفیانی شود
لغت نامه دهخدا